خاطراتی از جنس آوینــــــــــــــــا

سلام گل خوشگل من

دختر زرنگم اینروزا خیلی خانم شدی و کلی به مامان کمک میکنی منم برای اینکه مسولیت پذیر بشی سعی میکنم کارای کوچولو رو به عهده خودت بذارم شبایی که توی تراس میخوابیم اوردن و بردن تشک خودت به عمده خودته و به محضی که میبینی داریم تشک میبریم میای و میگی کمک بدم منم میگم البته ماه پیشونی من بفرما اینا رو شما ببر شما کلی ذوق میکنی و ما بیشتر از این همه خانم بودن کوچولو 22 ماهمون

روشن و خاموش کردن کولرم خیلی دوست داری واسه همین من همیشه صدات میکنم آوینا جان لطفا کولر روشن کن شما هم میدویی روی مبل و دکمه رو میزنی و فورا میگی بـــــــــــــــه گرم بود

پا کردن و بیرون اوردن کفشتم خودت انجام میدی و کلی از استقلال خودت لذت میبری

اما از شیطنت بگم امروز ظهر من حالم خوش نبود قرص خورده بودم گیج خواب افتاده بودم یهو شما وروجک شیطون یه لیوان اب یخ خالی کردی رو سرم واااااای که حس سکته بهم دست داد شما هم خوشحال میگفتی بارون !!! هیچی دیگه انقدر با هیچان میگفتی که خودمم خندم گرفت خوابم از سرم پرید

دخملی یاد گرفته اخم میکنه قهر میکنه غر میزنه .....وقتی چیزی بخوای و نخوایم بهت بدیم خودتو رو زمین ولو میکنی و های های گریه میکنی و میگی نکن

مدام میگی شعر بخون ....... بیا بازی ...... بیا بخوابیم ...... بیا بریم پارک ..... بیا بریم حیاط ....... بیا بریم اموم ( حمام )

دیروز من توی اشپزخونه بودم اومدی پیشم میگی مامان اب به محضی که در یخچال باز کردم میگی اب نه شانی !!!! مورچه ما هم شانی خور شده خدا خدا 

اگر 10 دقیقه صدات نیاد من یقین دارم که دنبال خرابکاری هستی یا تمام عروسکات از کمد بیاری بیرون و پهن میکنی توی اتاق یا کتابتو برگ برگ میکنی یا کشو لباسات خالی میکنی یا دور لوازم ارایش من هستی ........

عاشق انار  هندوانه ( مانه ) انگور و پرتقال هستی و خدا را شکر بابایی هنوز برات پرتقال زیر درختا ذخیره کرده شما هم با میل نوش جان میکنی

به چیزای ترش بیشتر از شیرین علاقه داری وقتی بریم سوپری همیشه ترشک و لواشک و البته ژله جز خرید اصلیمون هست چون خوشگلم خیلی دوست داره

اگر روزی 2 بار بری حمام بازم موقعه بیرون اومدن غر میزنی اما موقعه سشوار موهات اگر با لوازم ارایش من سرگرم باشی که هیچ در غیر اینصورت گریه میکنی و وقتی خاموشش میکنم میگی تموم شد ؟ موقعه لوسیون به بدنت دوست داری اما به صورتت که میزنم غر میزنی و فرارررررر

چند روز قبل عقد سمانه بود و شما کلی ذوق زده بودی اما فقط یکم اولش رقصیدی البته خوابت میومد اونجا کبریا مامان جون و صدا کرد شما هم یاد گرفتی و مدام میگی مامان جون

عاشق لباس عروس هستی بعضی وقتا تنت میکنم شما هم با ذوق میرقصی دیگه هم به این راحتی راضی به بیرون اوردنش نیستی

چند روز قبل رفتیم برای نازگلم کفش بخریم کفشو کردم پات تا چند قدم باهاش راه بری اما دیگه راضی نشدی بیرونش بیاری مجبور شدیم همون خریدیم اومدیم خونه ولی بعدش متوجه شدم یکم سایزش بزرگه عروسکم

چند وقته خواب ظهرت بهم ریخته با وجودی که صبحا زود بیدار میشی اما ظهر یا با گریه میخوابونمت یا اصلا نمیخوابی تا ساعت 8 به بعد که بیهوش میشی از خواب

اینم بگم چند وقتیه شیطون بلا شدی و از دوربین فرار میکنی واسه همین خیلی عکس ندارم  این عکسا مربوط به عقد سمانه جون هست

شما و کبریا عروسکای ناز من

عزیزم آوینــــــــــــــا تو نباشی

هیچ آغاز و پایانی

برای من و بابایی مهم نیست

دنیا تنها با تو ادامه دارد و بس