شیرین کاریهایی از جنس آوینا

سلام گل مامان

خدا را شکر سرماخوردگی خیلی بهتر شده اما هنوز خوب خوب نشدی واااااای که وقتی ساعت دارو خوردنت میشه دلم میخواد بمیرم چنان گریه زاری میکنی که نفست به زور میاد بالا ایشالا زود خوب بشی دیگه هم هیچ وقت مریض نشی

امروز که داشتم به کارای دخملی عزیز از جانم دقت میکردم متوجه شدم که کلی از شیرین کاریهات ثبت نکردم و الان با وجودی که خیلی خوابم میاد اما واجب دیدم اول این پست و بنویسم بعد اگر تا اونموقعه شما بیدار نشده بودی بخوابم دلبرم

صحبت کردنت کلی پیشرفت کرده و دیگه کامل جمله میگی و خیلی خوب و صاف صحبت میکنی جوری که همه متوجه منظورت میشن گاهی اسم چیزی میگی که من شوکه میشم که کی شنیدی و به ذهنت سپردی باهوش من

 فقط یه چیز و اشتباه میگی وقتی چیزی میخوای میگی نخوام وگرنه مفهوم همه چی میدونی و خوب میدونی کجا بکار ببری

وقتی میخوای کاری انجام بدی یا چیز سنگینی بلند کنی اگر نتونستی میگی نمــــــــــــــــــیشه

وقتی اتفاقی بیوفته که باب میلت نباشه یا کانال تلویزیون عوض بشه فورا میگی نکن

وقتی میفرسمت دنبال نخود سیاه یا خودت چیزی میخوای و پیداش نمیکنی میگی نیستش

دیروز ظهر بعد یک هفته که پستونک نخوردی موقعه خواب بهم گفتی مامان پسونی بشور آینا بخوره وااااای که چیگرم اتش گرفت  قربونت برم پشیمون شدم ازت پستونک گرفتم خیلی جلو خودم گرفتم که دوباره بهت ندادم

چند روز قبل رفتیم هایپر گذاشتیمت توی سبد خرید از اون روز وقتی میخوای سوار کالسکه بشی میگی بشینه سبد

وقتی حوصلت سر میره منو صدا میکنی و میگی مامان بشین بازی

عمو کسری رفته سربازی وقتی ازت میپرسن کجاست فورا میگی نیستش رفته سربازی

تا اسم شیراز میاد میگی سارا       مانی       دونا

وقتی شب از مهمونی برمیگردیم خودت میگی بابای شب خیر

درست مثل بچگیهات هنوز با لباس پوشیدن مشکل داری تازگیها زرنگ شدی خودت لباسات از تنت بیرون میاری وقتی هم میخوام لباس بکنم تنت فورا میگی نکن  و ازم میگیری و میذاری توی کمد

از وقتی چند شب پشت سر هم برای مراسم صمد رفتیم جشن مدام میگی بریم عروسی بـــــــــــــرقصیم وقتی توی خیابون ماشین عروس ببینی میفهمی و میگی عروس حتی اگر جایی لامپ رنگی ببینی میگی ببین عروسی بعدم میگی بـــــــــــــــــــریم ؟

وقتی بهت میگم بوس بده میای  و لبای البالوی خوشکلتو میذاری روی لبام منم کیف میکنم و چون چند بار بهت گفتم دوباره یاد گرفتی و خودت میگی دوباره 

وقتی کار اشتباهی کنی که از دستت عصبانی بشیم فورا بوسمون میکنی فرشته مهربون زندگیم عزیزم

از اونجایی که خانمی ما بشدت گرمایی هست مدام توی خونه میگی گرمه اگر کولر خاموش کنم با حالت عصبانی میای پیشم و میگی گرمه بعدم  بدو بدو کولر روشن میکنی فسقلی چند بار که با هم رفتیم بیرون توی راه گفتی گرمه منم بهت گفتم بیا توی سایه حالا هر وقتی میریم بیرون و گرمت میشه میگی بریم سایه وقتی باد خنک بهت بخوره میگی بـــــــــــــه

دیشب با گوشی بابا مزاحم شدی خیلی بامزه بود بعدش با بابا تماس گرفتن جالب بود که با وجودی که شماره توی گوشیش save  بود اما همدیگرو نشناختن بابایی هم تا شب فکر میکرد که این شماره کی بوده ؟!؟

عزیزدلم اینجا با ذوق به عروسکت میگفتی عکس

و تو چه بی هوا

                             تمام هستی ام شدی !!!!!!

آوینا عسلی تا این لحظه 1 سال و 9 ماه و 24 روز سن دارد .

آوینا جانم تا امروز 662 روز سن دارد

الهی عمرت طولانی تنت سالم و دلت همیشه خوش باشه قربون قد و بالات بهترینم