به بهانه 6 و نیم ماهگی
امشب قراره دختر نازمو ببرم عروسی و از اون جایی که فقط کافیه صدای موسیقی بشنوی در جا نانای نای براهه !!!! و شدیدا دچار هیجانات مستهجن و قر کمر میشی ... پیش بینی میشه شب خوبی رو داشته باشیم ... البته یه مشکلم داریم که دخترکم افراد غریبه رو میبینه علل خصوص اقایون محترم رو زار زار گریه میکنه(ما با وقاریم) اصلا من نمیدونم افراد غریبه و اونایی که منو نمیشناسن چرا هی میان به ادم دست میزنن ؟؟؟ هی گوگولی مگولی میکن ادمو ... اصلا مهلت نمیدن باهاشون اشنا بشی و تشخیص هویت کنی بعد بیان خودشونو برای ادم لوس کنن !!!!!!! چه حکایتی داریم.....
آوینای عزیزم داره دندون بیرون میاره و سومین مرواریدش توی راهه و خیلی بیقراره .... نازنینم امیدوارم این پرسه دندونی تو زود تموم شه
من همچنان چهار دست و پا نمیرم !!!! قصدم ندارم برم !!!! داره از غلت زدن خوشم میاد این یه کم باکلاستره .... شاید رفتم حالا ببینم چی پیش میاد !!!!!
تنها کاری که خیلی دوست دارم حرف زدنه .... که البته بیشتر وقتا به صدای زیبایی تبدیل میشه که مامانم میگه جییییییییییغغغغغغغغغغ
تمام انرژی من صرف ادای حروف
دددددددددد
دادادادا
ااااااااااگا
آاااااااااا
ببببببببیو
ادیده
ابوب
پوپ
و...... میشه و اصلا هم دلم نمیخواد بگم مامان یا بابا (مگه زوره)
من جدیدا کشف کردم که بسیار زیبا اواز میخونم نمیدونم چرا بقیه این نظر رو ندارن
همه غذای بزرگا رو دوست دارم دهنم حسابی اب میافته ولی امان از غذای خودم.....
تازه بابام قول داده تولدم برام یه موتور بخره چون مدام در حال گاز دادن هستم....
بعضی وقتا هم مامانم و ناز میکنم و بوسش میکنم نمیدونم چرا مامانم صورتشو پاک میکنه !!!!
تا اطلاع ثانوی شاد باشید