شیرین کاری های آوینا
سلام به دخملی ناز و با احساسم به گل شقایق و دوستای خوبمون
اول از همه بگم خدا را شکر عروسی پیام بخیر گذشت و آوینا کلی اصلا اذیت نکرد حالا اصلا که نه ولی در کل خوب بود و از اونجایی که خانم ما قرتی تشریف دارن بیشتر مشغول قر دادن بودن و تماشای رقص نور , خلاصه تا ساعت 3 که دیگه موقعه خوابش شد و از اونجایی که بنده پیش بینی همه چی کرده بود مصلح بودم و یه عالمه پنبه گذاشتم تو گوشش خوشبختانه سالن هم خاموش بود و فقط قسمت سن رقص روشن بود ما هم استفاده کردیم و اوینا رو خوابوندیم بعدم روی میز تشک پهن کردیم و راحت خوابید ما هم سپردیمت به خاله جون شیما و خودمو رفتیم قاطی جووووونا
خلاصه از شیرین کاری هات بگم که خیلی خوردنی شدی تا اهنگ میشنوی حالا هر چی باشه فورا نی نای نای براهه
دخترم تازگیها یاد گرفته کلاغ پر بازی میکنه و به محضی که میگیم کلاغ شما میگی تر میگیم کنچشک میگی تر میگیم آوینا شروع به دست زدن میکنی
عروسک نازم به بازی کردن خیلی علاقه داره بابایی بهت لی لی حوضک یاد داده تا دستمون میگیریم جلوت انگشت کوچولوت و میذاری وسط دستمون و خودت میگی لی لی
به عروسکات خیلی علاقه نشون میدی با مامان جون بازی میکردی مامان بهت گفت نی نیت بیار فدای چشمات بشم اطرافت و نگاه کردی تا عروسکتو دیدی برداشتی نشون مامان جون دادی واااای ما رو میگی شدیم کلا به کوچولو ها هم خیلی علاقه داری به کبریا جون , مرسانا گلی و به نی نی های که میبینی کلی ذوق میکنی مهربونم
فرشته مهربون هفتمین دندونتم بهت هدیه داد بالا سمت راست قربونت برم مبارکهههههه
متاسفانه فردای مراسم پیام همگی سرماخوردیم از همه شدیدترم شما, عزیزدلم اصلا حال نداری دیروز صبح که حالت اصلا خوب نبود بردیمت دکتر ولی خدا را شکر چیز مهمی نبود دکتر برات شربت سرماخوردگی تجویز کرده امان از دارو خوردنت 1 ساعت گریه میکنی بعدم میریزیش بیرون
دختر مهربون و با احساسم توی دلبری کردن استاد شده جدیداهمه رو بوس میکنه یا نازی بقول خودش آزی وااااای که وقتی بوسم میکنی دلم میخواد بخورمت قربونت برم فدات شم عشق زندگیممممم
وقتی چیزی میخوای میگی بده
وقتی گریه میکنی میگی مامان
از اون روزی که رفتیم استخر باغ کلی به اب بازی علاقمند شدی و هر جا آب ببینی هیجان زده میشی وقتی خیابون میریم و به لطف شهردار سر هر پیچی دست کم یدونه ابشار هست شما کلی ذوق میکنی و میگی آب دیگه اگر نباشه هم میگی آب
عروسکم سخت مشغوله پذیرایی از خودشه
فدای جفتتتون
عروسک خاله
.: آوینا عسلی تا این لحظه ، 10 ماه و 15 روز و 1 ساعت و 30 دقیقه و 31 ثانیه سن دارد :.