آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

شیرین کاری های آوینا

1392/6/19 12:02
نویسنده : شقایق
579 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخملی ناز و با احساسم به گل شقایق و دوستای خوبمون ماچ

اول از همه بگم خدا را شکر عروسی پیام بخیر گذشت و آوینا کلی اصلا اذیت نکرد حالا اصلا که نه ولی در کل خوب بود و از اونجایی که خانم ما قرتی تشریف دارن بیشتر مشغول قر دادن بودن و تماشای رقص نور , خلاصه تا ساعت 3 که دیگه موقعه خوابش شد و از اونجایی که بنده پیش بینی همه چی کرده بود مصلح بودم و یه عالمه پنبه گذاشتم تو گوشش خوشبختانه سالن هم خاموش بود و فقط قسمت سن رقص روشن بود ما هم استفاده کردیم و اوینا رو خوابوندیم بعدم روی میز تشک پهن کردیم و راحت خوابید ما هم سپردیمت به خاله جون شیما و خودمو رفتیم قاطی جووووونا زبان

خلاصه از شیرین کاری هات بگم که خیلی خوردنی شدی تا اهنگ میشنوی حالا هر چی باشه فورا نی نای نای براهه ماچ

دخترم تازگیها یاد گرفته کلاغ پر بازی میکنه و به محضی که میگیم کلاغ شما میگی تر میگیم کنچشک میگی تر میگیم آوینا شروع به دست زدن میکنی بغل

عروسک نازم به بازی کردن خیلی علاقه داره بابایی بهت لی لی حوضک یاد داده تا دستمون میگیریم جلوت انگشت کوچولوت و میذاری وسط دستمون و خودت میگی لی لی قلب

به عروسکات خیلی علاقه نشون میدی با مامان جون بازی میکردی مامان بهت گفت نی نیت بیار فدای چشمات بشم اطرافت و نگاه کردی تا عروسکتو دیدی برداشتی نشون مامان جون دادی واااای ما رو میگی تعجب شدیم کلا به کوچولو ها هم خیلی علاقه داری به کبریا جون , مرسانا گلی و به نی نی های که میبینی کلی ذوق میکنی مهربونم

فرشته مهربون هفتمین دندونتم بهت هدیه داد بالا سمت راست قربونت برم مبارکههههههلبخند

متاسفانه فردای مراسم پیام همگی سرماخوردیم از همه شدیدترم شما, عزیزدلم اصلا حال نداری دیروز صبح که حالت اصلا خوب نبود بردیمت دکتر ولی خدا را شکر چیز مهمی نبود دکتر برات شربت سرماخوردگی تجویز کرده امان از دارو خوردنت 1 ساعت گریه میکنی بعدم میریزیش بیرون ابرو

دختر مهربون و با احساسم توی دلبری کردن استاد شده جدیداهمه رو بوس میکنه یا نازی بقول خودش آزی وااااای که وقتی بوسم میکنی دلم میخواد بخورمت قربونت برم فدات شم عشق زندگیممممم

وقتی چیزی میخوای میگی بده

وقتی گریه میکنی میگی مامان

از اون روزی که رفتیم استخر باغ کلی به اب بازی علاقمند شدی و هر جا آب ببینی هیجان زده میشی وقتی خیابون میریم و به لطف شهردار سر هر پیچی دست کم یدونه ابشار هست  شما کلی ذوق میکنی و میگی آب دیگه اگر نباشه هم میگی آبنیشخند

عروسکم سخت مشغوله پذیرایی از خودشه چشمک

فدای جفتتتون

عروسک خاله

                                     بغلبغلبغلبغل

 .: آوینا عسلی تا این لحظه ، 10 ماه و 15 روز و 1 ساعت و 30 دقیقه و 31 ثانیه سن دارد :.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله الهام
20 شهریور 92 8:59
آفرين به دخملي كه خيلي اذيت نكردي
آوينا جونم هفتمين مرواريدت هم مبارك



مرسی خاله جووووونم
ممنون عزیزم لطف دارید
مامان مهسا
20 شهریور 92 13:55
سلام ما اپیم ومنتظر


مامان مهسا عزیز با عرض شرمندگی نمیدونم چرا وب شما باز نمیشه میشه لطفا ادرس وبلاگتون برام بذارید
خییییلی ممنونم میبوسمت فدات شم
کوثر
23 شهریور 92 12:58
سلام خوبی من کوثر هستم

از آشنایی با شما خوشحال میشم


سلام عزیزم ممنون لطف داری همچنین من گلم
نازی M
23 شهریور 92 18:15
بیا اینجا به دردت میخوره تو گوگل بزن "کپی پیست کن" بعد بیا کپی پیست کن M
پوریا
23 شهریور 92 18:22
اگه فروختمت ناراحت نشو ، چون هر کسي از به راهي نون در مياره ، ما هم از گل فروشي ...
مامان اهورا
23 شهریور 92 18:26
سلام.ما تازه با شما آشنا شدیم...اگه با تبادل لینک موافقید سر بزنید و خبر بدید


سلام عزیزم
از اشناییتون خوشحالم
با افتخار فدات شم
ماماني كسرا
24 شهریور 92 3:12
خدا رو شكر اين پرنسس كوچولو اروم بوده


فدات شم ممنون عزیزممممم