آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

دختر 10 ماهه ما

1392/6/5 13:50
نویسنده : شقایق
380 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به بروجک نازگلم دردونه خونمون عشق و امیدمون نفسمون یکی یدونه دلهامونقلب

10ماهه شدنت مبارک عسل خانم

قربونت برم که کلی بزرگ شدی امروز از صبح همش با خودم فکر میکنم کی میشه 10 ساله بشی واااااای خدا چقدر بامزه فکرشم بهم انرژی مثبت میده یه جورایی جون میگیرم بغل

یادش بخیر وقتی 10 روزت بود و من با دستای لرزون بلندت میکردم و ساعتهای بهت خیره میشدم گاهی باهات حرف میزدم گاهی شعر میخوندم و گاهی از ارزوهام میگفتم و چقدر زود گذشت دلم برای اون روزا تنگ شده ولی یه حس غرور و شغف گوشه دلم مثل نبض میزنه که من همون مامانی هستم که برای بلند کردنت استرس داشتم و انقدر کوچولو موچولو بودی که هر لحظه مثل ماهی میخواستی از دستم لیز بخوری ولی با این همه به خودم غلبه کردم و به خواست خدا وظیفه مادریمو تا الان خوب انجام بدم و امروز دخترم 10 ماهه شده ومن با ذره ذره وجودم دوستش دارم و بهش افتخار میکنم

این روزا حسابی شیرین شدی و هر جایی که باشی مورد توجه همه قرار میگیری

وقتی چیزی رو میخوای خوب منظورت و میرسونی گاهی هم اشاره میکنی و انگشت کوچولوتو سمتش میگیری

به اسبت حسابی علاقه داری اگر سوار بشی دیگه پیاده نمیشی توی رورواک هم که باشه فقط دور اسبت میچرخی و مدام میگی اااااااسب انقدر غلیظم میگی که خنده دار میشه

مثل بابایی همیشه در حال اب خوردنی و از اب سیر نمیشی و از صبح که از خواب بیدار میشی اولین کلمه ای که میگی آب

مدت زمان ایستادنت خیلی بیشتر شده و خیلی خوب خودتو کنترل میکنی گاهی دست میزنی و یا شیشه آبتو دست میگیری و ایستاده اب میخوری تشویق

خیلی دلت میخواد مورد توجه باشی توی جمع حسابی دلبری میکنی چند روز پیش رفتیم پاساژ و انقدر شنگول بازی در اوردی که چند نفر و جذب خودت کردی و کلی ازت ماچ گرفتن ماچ

وقتی بهت میگیم بوس کن لبای خوشگلتو میذاری روی گونمون و انقدر ناز این کار و میکنی که میخوام بخورمت خوشمزه

 عاشق اب بازی هستی دیروز با بابایی رفتیم باغ رفتیم استخر و شما خیلی کیف کردی دیگه حاضر نبودی بیای بیرون و از اون روز تکه کلامت شده اب گفتن

تازگیها یاد گرفتی توی ماشین شیشه رو بالا میبری خیلی اتفاقی دستت به دکمه بالا بر خورد و شیشه بالا رفت و نابغه مامان دیگه یاد گرفت و مدام در حال بالا بردن شیشه هستی ماشالا انقدر باهوشی که اصلا یادتم نمیره از اون روز تا سوار میشیم شما شروع میکنی نیشخند

و اما خوابت توی این روزا ............ از صبح که از خواب بیدار میشی دوتایی باهام بازی میکنیم تا شما خسته و بی حال میشی و خدا را شکر خوابت بهتر شده دیگه سعی میکنم به توصیه دوستای گلم روزمرگی و با بازی باهات پر کنم تا جفتمون لذت ببریم

این روزا به خاطر مراسم عمو پیام خیلی کمرنگ شدیم و اصلا وقت نمیکردم اپ بشم اخه همش مشغول خرید کردن هستیمو کلی کار داریم که هیچکدوم و انجام ندادیم گل دخترم هنوز لباس نداره!

تشکر و تشکر از همه دوستانی که با من همفکری کردن و من به توصیه های همگی عمل کردم خدا را شکر الان هم خواب آوینا بهتر شده و هم من ارومتر شدم چون توی این مدت انقدر عصبی شده بودم که مدام به خودم میگفتم مبادا کاری کنی که پشیمون بشی اخه خیلی تحت فشار بودم و حسابی کم اورده بودم این ماچاز طرف من و آوینا جونم به همه دوستانی که همراه و همپای ما بودن و ما رو هدایت کردن ممنونم و خیلی دوستون داریمقلب

آوینا عسلی تا این لحظه ، 10 ماه و 0 روز و 1 ساعت و 59 دقیقه و 44 ثانیه سن دارد :.

آوینای مامان این و همیشه به یاد داشته باش
یک نفر...

یک جایی...

تمام رویاهاش لبخند توست...

و زمانی که به تو فکر می کنه

احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه...

پس هرگاه احساس تنهایی کردی

این حقیقت رو به خاطر داشته باش.

یک نفر...

یک جایی...

در حال فکر کردن به توست....
 


فدای قندک مامان

 

دخملی گیر موهاشو میخوره !!!!

 

خاله قزی قصه عشق ما ماچ

بعد از تلاش چند ساعتی بنده برای خوابوندن عروسکم ....... نتیجه توی عکس تماشا کنید زبان

قربونت برم فرشته کوچولومممممم بغل

کلی تلاش میکنم تا بخوابی ولی به محضی که خوابت میبره دلم برت تنگ میشه فدای بوی تنت لبخند

چند شب پیش رفتیم دیدن وروجک خاله مرجان و عمو امیر که تازه بدنیا اومده دختر مهربونم حسابی عاشق نیکان کوچولو شد فدات شم همش میرفتی سمتش چشم از روش برنمیداشتی به خاطر هیجانت عکست تار شد عزیزم

قدمت مبارک و استوار نیکان کوچولو قلب


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

معصوم/مامان جان جان فاطمه
6 شهریور 92 0:04
اين گل سر كلاهت من و كشته
خاله فدات بشه اين قدر ماهي
اخه شيرين ادا نميگي قورتت بدن
10 ماهگيت مبارك عسل

ممنون خاله جونمممم لطف دارید فداتون
سارا مامان محمدرضا
6 شهریور 92 5:15
آوینا جون چه قدر ماشالله بزرگ شدی. 10 ماهگیت مبارک باشه. ایشالله 120 ساله شی. شقایق جون مدتی بود منم بخاطر گریه های گل پسری اصلا وقت نمیکردم آپ کنم. الان آپم با چندین پست جدید. بیا پیشم.[ماچ
شما تنها دوست اینترنتی من هستید که شیرازید. دوست دارم بدونم نزدیک هم هستیم یا نه. اگه دوس داشتی تو خصوصی واسم بگو کجایید. ما خیابون شهید فلاحی تو زرهی هستیم. شما دوست دیگه ای از شیراز داری که بتونیم اگه شد یه قرار نی نی سایتی بذاریم؟ دوستای شیرازیتو بهم معرفی میکنی گلم؟ ممنون میشم.

مرسی عزیزم
اخی عزیزم حتما بخاطر دندونش بوده چشم حتما
مامان محمد جواد
6 شهریور 92 23:48
آوینا جون خاله چه جیگر شدی
شیرین زبون
مامان شقایق برای دختر نازت اسفند دود کن


فداتون خیلی لطف دارید چشم عزیزم
مامان امیررضا
7 شهریور 92 0:53
خاله قزی حیلی نازی .پوشک هات رو قایم کن گرون شدن دزد نیاد ببردشون


فداتون ممنون
چشم الان قایم میکنم
ماماني كسرا
7 شهریور 92 12:28
بين٥تا١٢ماهگي قشنگترين زمان واسه بچه است گاهي دلم ميگيره زود گذشت!
قدرش بدون اما يه توصيه ديگه عادتش بده خودش بازي كنه بعدا ديوانه ات ميكنه مثلا كسرا الان اصلا بلد نيست خودش تنها بازي كنه تو فقط كنارش بشين چند دقيقه برو دوباره بيا بعد اين مدت زمان نيومدنت رو كم كم زياد كن تا عادت كنه البتههههههه كاملا دركت ميكنم به حرف راحت و به عمل با اين نيم وجبيهاااااااا سخت اما تلاش كن كه حداقل سه ساله شد به خودت و زمين و زمان بدو بيراه نگي
واااااي كه چقدر اين ماماني كسرا حرف ميزنه
ميبوسم هم خودت هم اون خوشملت ' عزيزم


اخی عزیزم اره خیلی زود میگذره
چشم سعی میکنم ایشالا که موفق بشم
نه فدات شم صحبتاتون کلی اموزنده هست و من لذت میبرم
ممنون عزیزم کسری خوشگلمو ببوسید لطف داری عزیزمممم
مامان مانلی
10 شهریور 92 0:55
10 ماهگیت مبارک خاله جون

قدم نیکان جونم مبارک



ممنون عزیزم
مامان ایدین
17 شهریور 92 0:30
ده ماهگیت مبارک گلم



مرسی لطف کردین خانمی