یادی از آینده !!!
دوست دارم اون شبی رو که دیرتر بر میگردی به خونه !هنوز گیجی از اون نگاهی که سر کوچه لحظه ی خداحافظی عمق وجودت رو تکون داده و چیزی در درونت فرو ریخته !!!
خنده ی رو لبات دست خودت نیست و ترجیح میدی به تمام اتفاقات ساده ی تو خونه بخندی که شوق درونت رو کسی متوجه نشه !!!
اما من خوب از گلگونی گونه هات میفهمم که چیزی شبیه عشق در درونت شعله زده !!!
و شاید توی اون لحظه خوشبخت ترین و نگرانترین مادر دنیا باشم .....
تو هوایی که برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم.......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی