کاردستی شقایق و آوینا
سلام دخمل ناز مامان
این روزا تمام وقتم به بازی کردی با شما میگذره گاهی حسابی از ساعت و زمان و مکان غافل میشم و یهو چشمم به ساعت میافته و شوکه میشم که واااااای کی ساعت شد 1 و نیم اونوقته که بدو بدو میپرم توی اشپزخونه و ناهار درست میکنم
چند روز قبل با بابایی رفتیم هایپر و برات ابرنگ خریدم
اما یه مشکل اساسی دارم که شما ابرنگ و سایه چشم رو با هم اشتباه میگیری و تا ازت غافل بشم از تمام رنگها به صورت نازت میکشی
بعد از کلی توضیح دادن بلاخره کم کم متوجه شدی که باید با ابرنگ روی دفتر نقاشی بکشی و الان خیلی علاقمند شدی مخصوصا که اب و اب بازی هم داره و اخرش حسابی کثیف کاری در میاری
اما در کل لحظه های شاد داریم و هر دو تامون لذت میبریم البته از قسمت اخرش که بگذریم
فراتر از کاغذ
با وجودی که این عکست تار شده اما عاشق این عکستم داری اسمونو رنگ میکنی
یک روزم با هم کاردستی سگ درست کردیم شما خیلی دوستش داری مدام دستت هست و میگی هاپو رفت نمیدونم چرا اینجوری میگی ولی کلی باهاش سرگرمی فسقلی بامزه من
مامان فدای دستای هنــــــــــــــــــرمندت