باباش میاد باباش میاد صدای کفش پاش میاد :))))
سلام نازنینمممم
دختر خوشگلم بلاخره بعد از کلی انتظار و دلتنگی بابایی اومد پیشمون .......... هورااااااا
البته این چند روز که سجاد نبود همه هوامونو داشتند مامان جون محبوبه که هر روز عصر میومدن دنبالمون و میبردنمون گردش برامون بستنی میخریدن و دختر نازمون میبردن پارک جا داره از همین تریبون از مامان جون محبوبه عزیز و عمو جون کسری و عمه کیمیا گلی تشکر کنیم
و البته شبا که بخاطر ترس از خفاش شب مرضیه جون میومد پیشمون شما هم کلی دوستش داشتی و صداش میکردی مامان اون بنده خدا هم جرات نمیکرد تکون بخوره تا از حوزه دیدت دور میشد گریه میکردی
هر شب تا ساعت 3 و 4 بیدار بودیم و مشغول گفتمان در کل خوش گذشت
یک روزشم شما با مامان جون محبوبه و عمه جون رفتین گردش ما هم با جمع خانمها رفتیم کافی شاپ بعدم همگی رفتیم فست فود سیب و کلی گفتیم و خندیدیم اون روز خیلی عالی بود هم به من خیلی خوش گذشت هم به شما
بگـم از لحظه دیــــــــــــــــــــدار که شما چه فیلم هندی در اوردی از اونجایی که دلت حسابی تنگ شده بود وقتایی که خونه تنها بودیم همش دنبال بهونه میگشتی و کلی دل نازک شده بودی تا تقی به توقی میخورد گریه میکردی یا چنان بغض میکردی که دلم ریش میشد گاهی هم یهو میگفتی بابا و شروع میکردی به گریه اونم از نوع بنفشش خلاصه وقتی به بابا زنگ زدم و گفت نزدیک خونه هست گفتم آوینا جونی بدو که بابا اومد شما هم از ذوق جیغ میزدی بابا سلااااام تا وقتی بابا اومد پریدی تو بغلش سفت و محکم هر از گاهی نگاهش میکردی و دوباره میچسبیدی بهش اصلا فرصت نمیدادی ما هم یه عرض اندامی کنیم حسابی بابا رو تحویل گرفته بودی ما هم اینجوری نگاه میکردیم بله دقیقا چهره من در این نمونه ها در گردش بود تا اینکه .................
عکس سوغاتیهای شما رو بعد اضافه میکنم الان دوربین توی اتاق شماست شما هم لالا کردی نمیشه وارد اتاق شد هیسسسسس فرشته کوچولومون خـــــــــــــــــــــوابه