آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

پیشرفتهای 16 ماهگی عسلم

1392/12/21 19:44
نویسنده : شقایق
356 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به ماه پری من

عزیزترینم کلی پیشرفت کردی و دقیقا متوجه حرفهای ما میشوی البته گاهی از شیطنت به روی خودت نمیاری اگر بهت بگم گوشی مامان یا کنترل یا شیشه اب ...... بیار حتی اگر جای دیگه ای باشه میگردی پیداش میکنی و برام میاری نیشخند

واژه های بیشتری یاد گرفتی و گاهی پشت سر هم چیزایی میگی که برای ما مفهوم نیست

اب بده یا اب بدش

نیست یا نیستش

سلام

ممنون

مرسی

عزیزم

شبنم

پرند

نی نی

پارک

ستاره

بابا سجاد صبح به محض بیدار شدن میگی بابا خودتم میگی نیستش زبانگاهی صبحا حضور غیاب میکنی دوباره میخوابی میگی بابا / عمه / شبنم اخر همه هم مامان ناراحت

وقتی میخوای بری بغل کسی بهش میگی بیا وقتی اومد جلو دستاتو باز میکنی میگی بغل بغل

بعضی وقتا که میخوای منو صدا کنی و خیلی تاکید بر جواب داری میگی مامان + ت

دیروز عمو کسری سوت داوری خودشو بهت داد اولش یکم سوت میزدی دیدی ما هیجان زده شدیم بعد از چند بار دیگه ماشالا یه نفس سوت میزدی بعدشم پیشرفت کردی برامون سوت بلبلی زدی خنده

محاله شب بخوای بخوابی و من و بابا رو نبوسی حتی اگر بابایی خواب باشه بازم بوسش محفوظه ماچ

اگر صدای موزیک بشنوی و باب دلت باشه فورا قر میدی قبلا فقط خودتو تکون میدی اما الان دستای کوچولوتم تکون میدی وقتی با هم میرقصیم کلی ذوق میکنی و -تا اهنگ تموم میشه میگی تموممممم ؟؟؟

گاهی که تو عالم خودتی  پشت سر هم حرف میزنی خیلی هاش نا مفهومه ولی خیلی لذت بخشه فرشته

هر شب مسواک میزنی

به شیر خیلی وابسته شدی یهو وسط غذا خوردن میگی ایشی ایشی یعنی شیر شیر !!!!!

1 دندون جدید تو راه داری ولی هنوز بیرون نیومده اما لثت ورم کرده و خیلی اذیت میشی با انگشت روشو ماشاژ میدی الهی فدات شم 2 روزم تب کردی بردمت دکتر گفت بخاطر دندون جدیده بهت استامینوفن دادم

گاهی از ته گلو حرف میزنی صدات گلفت میشه خیلی با نمک میشی نازنینم لبخند

 صداها

بره     بع

سگ    هاپاپ هاپ

جوجه     جیک

خروس    قوقولی

گربه        میو

ساعت    تیک

شناخت اندامها

دست

پا

چشم

ابرو

لب

دندون

زبان

مو

ماشالا موهات بلند شده اما چون فر داره خیلی مشخص نمیشه خیلی بهت میاد اما حیف که نمیذاری گیر توی موهات بزنم برای عیدم قصد ندارم موهاتو کوتاه کنم عزیزدلم

 دخترم عصر که میشه پشت در منتظر بابایی میمونه تا بریم دردر

قبلا به داخل ماشین نشستن قانع میشدی اما الان باید بریم بیرون و خودت راه بری

 

 

 خندهات سبزه ی عیده

خنده هاتو دوست دارم

منو با خنده صدا کن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

❀ ◕ ‿ ◕ ❀ نی نی شیطون ❀ ◕ ‿ ◕ ❀
21 اسفند 92 15:35
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
لی لی تم
21 اسفند 92 20:34
ببین گلم حالا خو شد؟ دوست دارم راضی راضی باشی ازم......... یا همون رو بزارم
شقایق
پاسخ
فدات عزیزم لطف داری
مامانی کسرا
22 اسفند 92 19:30
آخی چه منتظر بابایی وایستاده! اره سودابه جون همش درانتظار باباشه خدا شانس بده
سارا مامان محمدرضا
24 اسفند 92 4:34
خدایا تو چقدر بامزه ای ماشالله. منتظر بابایی ایستادی؟؟؟؟؟؟ عزیزممممم. شقایق جون از این کارش که هر چی میگی میره واست میاره خیلیییی خوشم اومد. خندم گرفت از باهوشیش. نازی. کی میشه م.رضا هم راه بره..بدوه..و بهش بگم چیز بیاره!!!
شقایق
پاسخ
مرسی عزیزم لطف داری اره خاله کارش همینه انتظار ایشالا به زودی. تازه پسرم بزرگ بشه میتونه بره برای مامانی گلش خریدم کنه
مامانی کسرا
24 اسفند 92 6:29
شقایق جان واسه جدا شدن جواب شما از نوشته ی کامنت،مربع صورتی که توش نوشته "برای پاسخ به این نظر اینجا را کلیلک کنید" رو بزن گلم،اینجوری مرز بین نوشته شما و کامنت بهتر مشخص میشه عزیزم البته ببخشیدا جسارت کردم پیشا پیش سال نوتون مبارک سالتون سرشار باشه از سلامتی،عشق و دلخوشی
شقایق
پاسخ
ممنون سودابه جونم باورت نمیشه بگم اصلا ندیده بودم تشکر گلم فدای شما همچنین شما و کسری جونم و داداش حامدمون