خاطراتمان در مدت غیبت
سلام به همه دوستای گلمون ما برگشتیم دلمون برای همه مامانا و نی نی نازنینشون تنگ شده بود خیلی حرف برای گفتن دارم اما دستم به نوشتن نمیره یجورایی تنبل شدم
این مدت فرشته دندون به آوینا جونم 2 تا دندون هدیه داده 2 تا دیگه هم در حال بیرون اومدنه اونم با چه دردوسری
راه رفتنش حسابی کامل شده و پا به پای ما راه میاد نفس من
توی غذا خوردن پیشرفتی نداشته و من همچنان درگیرم
واژه های بیشتری میگه
مامان و بابا تکه کلامش شده
دایی
عمه
عمو
سجاد
شبنم
بده
نه
اسب
توپ
آخ
الو
به پارک هم میگی پاک
به هندونه و بادام خیلی علاقه داری
همچنان عاشق حمام رفتن هستی اما چون هوا سرد شده میترسم هر روز ببرمت
دختر نازم یاد گرفته هم گونه هامون ببوسه هم بوس از راه دور بفرسته
عاشق صندلی قرمزت هستی وقتی میخوای سی دی خاله ستاره تماشا کنی بدو بدو صندلیتو از اتاقت میکشی و میاری خلاصه که خیییلی خوردنی شدی نازنینم