آوینا در اوایل 8 ماهگی
سلام نفس مامان وااااااای که این روزا خیلی کارای خطرناک میکنی نمیتونم حتی یه لحظه ازت چشم بردارم یا دنبال اشغال خوردنی یا زیر تخت و مبل گیر کردی !!!!!!!!!
تازگیهام توی گهواره میشینی گاهی تلاش میکنی همون جا بلند شی
نشستیم به اتفاق خانواده سریال حرص در بیار حریم سلطان نگاه میکنیم که یهو دیدم آوینا که خواب بوده توی گهواره نشسته داره با خوشحالی به ما نگاه میکنه واااااااااای منو میگی کلی هول نکردم اصلا انتظارشو نداشتم
خلاصه که بدجوری عادت کرده منم به اصطلاح اومدم زرنگی کنم 2 تا بالشت گذاشتم اینور و اونورش که نتونه تکون بخوره یه مدت تلاش کرد دید نمیتونه بلند شه , شروع کرده بلند بلند گریه کردن منم از اموزشش منصرف شدم به عبارتی مجبور شدم زیر بار برم......
خدا را هزار بار شکر که دخملی شاده اونم با اون همه مشکلاتی که من توی دوران بارداری کشیدم ولی وقتی براش لالایی میگم یا اهنگ غمگین باشه بغض میکنه و گریه و زاری به گمانم از عوارضش باشه, بابا سجادی که جو گیر شده میگه مثل خودم شادابه مدام در حال دست زدنه فدای دستات بشم تا میگیم دست دستی شروع میکنی به دست زدن عشق من القصه جفت مادر بزرگام به هیجان اومدن و برای دخملی هدیه گرفتن مامان جون عفت که همیشه ما رو شرمنده میکنن برای آوینا جون استخر توپ گرفتن مامان محبوبه هم اسب , ممنون از لطفشون
به خیار خیلی علاقه داری اگر خیار ببینی کلی ذوق میکنی و دست میزنی
واژه های عروسکم
دس
توپ
بابا
ماما
بوپ
بده
دیروز با کلی ذوق و شوق برای خانم سوپ درست کردم و طبق برنامه بهداشت توش عدس ریختم وروجک دوست نداشت یه ذره هم نخورد هیچی دیگه مجبور شدم دوباره به سبک قدیمش براش درست کنم عجیبه ها اونم طمع و مزه میفهمه خدایااااااااا
نازنینم داره دست میزنه