آوینا شیرین تر از دیروز
سلام به عروسک نازم امیدوارم همیشه شاد و سالم و خندون باشی و همینطور سلام به دوست جونیامون که همیشه لطفشون شامل حالمون میشه
بلاخره سومین مروارید توی صدف خوشگلت پیدا شد مبارکه عزیزم پس بگو دلیل اون همه بهونه گیری شما مشخص شد ببخش قند عسلم که ما متوجه نشدیم و خدا را شکر که این یکی هم بیرون اومدیم و شد 3 تا دندون سفید و کوچولو دندون سمت راست بالا قربونت برم حالا مدام دندوناتو بهم میکشی واااااای که چه صدایی میده (21 خرداد )
و دیگه اینکه آوینا جونم پیشرفت کرده و سینه خیز میره اونم با چه سرعتی دیگه به گردشم نمیرسیم به همه چی هم کار داره این روزا خانمی شده مثل مادر شوهرای بدجنس ! دور خونه رو میچرخه دنبال یه اشغال ریز و به محض رویت با سرعت نور خودشو به سوژه میرسونه و میکنه تو دهنننن
قبلا توی روروک یه جا ثابت بودی و تکون نمیخوردی ولی الان جلو میری وقتی از خوابیدن یا نشستن و یا روروک خسته میشی بهمون نگاه میکنی و 2 تا دستاتو بالا میاری و منظورتم اینکه ما را در اغوش بکشید ما از این یکنواختی خسته ایممم
کنجکاوی و دقتت خیلی زیاده حتی موقعه شیر خوردنم اگر صدایی یا تکونی .....خلاصه , هیچی از چشمات دور نمی مونه و هواست به همه چیز و همه کس هست
از رقص نور خیلی خوشت میاد ولی از بین رنگها به قرمز واکنش بیشتری نشون میدی فکر کنم پرسپولیسی باشی
وقتی توپ میبینی ذوق میکنی همینطور عروسکایی رو دوست داری که چشمای درشت دارن
تازگیها وقتی میخوای بری بغل کسی خودتو ول میکنی و دستاتو میاری جلو
اگر دفتر ببینی باید برداری و برگ برگش کنی و برگا رو مستقیم بکنی تو دهنت ... به کنترل هم خیلی علاقه داری
نشونه گیریت برای مو کشیدن و دندون گرفتن حرف نداره
دیروز از صبح رفتیم خونه مامان محبوبه و ناهار و اونجا بودیم و عصرشم رفتیم باغ دایی حسین و حسابی خوش گذروندیم و چون درنا و ماندانا هم به جمعمون اضافه شده بودن اول گفتیم و خندیدیم بعد هم زدیم و رقصیدیم شما هم کیف کرده بودی و از بغل بچه ها پایین نمیومدی اونا هم حسابی باهات رقصیدن و دستای کوچولوتو میگرفتن بالا و پایین میکردن شما هم .... الهی فدات بشم که از ذوق نمیدونستی چکار کنی میخنددی و گاهی هم جیغ میکشیدی
جدیدترین واژه های نازنینم
من
به
دردر
بوپ
نه
بابو
و از همه مهمتر دخترم به افتخار انتخابات همون شب توی ماشین بودیم و گردش میکردیم و بابایی طبق معمول تلاش میکرد و بعد از اینکه 35 بار گفت بابا یهو شما هم گفتی بابا و ما رو ذوق زده کردی بابا رو میگی نمیدونست نصف شبی چکار کنه ماشین و زده کنار شروع کرده به دست زدن و از این کارا !!!!!!!! القصه بلاخره بابایی موفق شد و مسابقه رو برد
به تمام خوبی ها و پاکی ها و مقدسات سوگند
به عشق دیدن لبخند توست
که به این دنیا پایبندم
دلبندم.........
عروسک بابا
الهی بمیرم نفسمممممم
این خنده های که طعم عسل می دهند و قلب اسمان را اب میکند ای کاش همیشه در چهر ه ات باقی بماند
دوست دارم دخترک زیبای من