آتش !!!!!!
سلام دختر گلم
عزیزم چند روز قبل رفته بودیم باغ و بابا سجاد چند تا شاخه خشک درختا رو جدا کرد و اتش زد منو شما هم رفته بودیم مادر و دختری قدم بزنیم وقتی داشتییم برمیگشتیم شما یهو چشمت به اتش افتاد و با کلی ذوق گفتی آتش منم متعجب که از کجا این کلمه رو شنیدی و به ذهنت سپردی خلاصه چند روز بعد داشتی سی دی نگاه میکردی و یه شمع روشن دیدی دوباره با ذوق گفتی آتش ....... دیشبم با بابایی رفته بودی ساندویچ بخرین که صدای ترقه شنیدی و دوباره گفته بودی آتش ماشالا به هوشت خرگوش کوچولوی ملوسم
اینجوری که دخترک ما ذوق آتش میکنه فکر کنم چند نسل قبل ما یا سرخپوست بودن یا آتش پرست
پناه بر خدا فعلا صلوات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی