مادر که باشی .....
مادر که باشی نباید سرما بخوری یا اگه هم سرما خوردی باید زودتر خوب بشی
مادر که باشی نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی کنی خیلی حالت تب و لرزت رو بچت نبینه آخه ممکنه بترسه و نگران بشه اینطوری بیشتر بهت بچسبه و ممکنه اون هم سرما بخوره.
مادر که باشی خیلی وقت نداری بشینی و بری تو عالم خودت و واسه خودت باشی
مادر که باشی وقتی هم عصبانی میشی و داد و بیداد راه میکنی بعد که بچت میخوابه میشینی به صورت معصومش نگاه میکنی غصه می خوری که چرا نتونستی جلوی خودت رو بگیری !!!!
مادر که باشی گاهی لحظه شماری میکنی که بچت بخوابه بعد که میخوابه و خوابش طولانی میشه دلت براش تنگ میشه!!!!
مادر که باشی باید خیلی مراقب خودتو رفتار و گفتار و کردارت باشی.
مادر که باشی بزرگ میشی پله به پله با بچت بزرگ میشی.
مادر که باشی مدام دلت می تپه واسه بچت.
چقـــــــــــــــــــــــــــــدر لذت بخشه دیدن دویدن دختر کوچولوم که میاد از پشتم بهم میگه : مامان سلااااام...وقتی منم پخخخ میکنم و میگم سلاااااام عسلم غش غش میخنده...از ته دل میخنده..همه دندونهاش پیدا میشه...و من ضعف میکنم واسه این خندیدنش....چقدر دوست داره که سوراخ سنبه های جدید رو کشف میکنه و سعی می کنه از همشون رد شه و وقتی نمی تونه از جایی رد بشه ...مثل خودم داد و بیداد میکنه...ماما بیاااااااا ....الهی من بگردم قربون اون قد و بالای قشنگت...مامانی ببخشید منو ببخش اگه باهات بد رفتاری کردم.....
تو همه عمر و جون منی...مگه غیر از اینه که زندگیم با تو معنا پیدا کرده؟....مگه غیر از اینه که هر چی دارم و ندارم مال توئه؟...مگه غیر از اینه که اولین و مهمترین وظیفه من مادری کردن برای توئه قشنگم؟...با خودم خیلی کلنجار رفتم...یعنی با ذهنم که گاهی مثل خوره میوفته به جونم و گاهی از پا درم میاره... شرمندتم که گاهی شریط زندگی منو تحت فشار میزاره و من ....... ببخش