تجربه جدید
سلام به وروجک خودممممم
عزیزدلم امروز یه روز خاص بود صبح که ساعت 10 از خواب بیدار شدی زود اماده شدیم و 2 نفره رفتیم گردش وقتی سوار تاکسی شدیم دختر نازی جلو نشسته بود که شما کلی باهاش سرگرم شدی بعدم رفتیم توی پاساژ من مانتو میخواستم چرخی زدیم ولی چیزی گیرم نیومد
دست در دست هم رفتیم غرفه هفت سین و شما کلی ذوق ماهی کردی
برات چند تا گیر مو خریدم از مغازه که اومدم بیرون یهو چشم افتاد به اطلاعیه (اموزش موسیقی به کودکان )رفتم داخل فروشگاه موسیقی و ازشون پرسیدم چه گروه سنی اموزش میدن ؟ گفتن از 3 سالگی اما دلم نیومد دست خالی بیام بیرون برات بلز و فولوت خریدم مبارکت باشه عزیزترینم
خلاصه که تجربه خوبی بود نمیدونم انگار میترسیدم 2 تایی بدون سجاد بریم بیرون فکر میکردم شاید نتونم کنترلت کنم اما خیلی هم سخت نبود بقول معروف فکر هر چیزی از عمل بهش سخت تره
امروز خیلی خانم بودی و من از اینکه گل دختری مثل شما دارم بخودم بالیدم وقتی از غرفه هفت سین برات حاجی فیروز خریدم خیلی هیجان زده شدی و با ناز و ادای دخترونه گفتی مرسی وااااااای منو میگی همونجا خوردمت نازنینم
فدای خندهات دلبرشیرینم
از خوشحالی کلی بالا و پایین پریدی
جونممممم با این نگاه معصومت فرشته من
اینم خریدمون از غرفه هفت سین (شمع اسب و حاجی فیروز )
راستی یه مطلبی رو جا انداختم
دخترم آرزوهای من توی دستای تو هست .